سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا ! از تو دانش سودمند و روزی فراخ می خواهم . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ـ در دعایش ـ]
 
چهارشنبه 86 آبان 16 , ساعت 8:40 عصر
سلام...
دیشب مادر بزرگ خوانده‏مون به رحمت خدا رفت.مامانم به رسم اصفهانیها یه نیت شادی روح مادربزرگ خوانده‏مون حلوای کاکائویی پخت.(انصافا خیلی خوشمزه شده بود.)پسر 5ساله‏ام مشغول خوردن این حلواها شده بود.من بهش گقتم:«محمد حسین!وقتی حلوا خوردنت تمام شد؛برای مادر بزرگ یه فاتحه بخون.»
به من نگاه کرد و گفت:«برای چی باید بخونم؟»یه کم فکر کردم...اخه باید یه چیزی می‏گفتم که باعقل کوچک اون جور در بیاد اخه!؟..اهان !یه دفعه یادم اومد.بهش گفتم :اگه برای مادر بزرگ یک حمد با یک سوره بخونی؛اون‏وقت این فاتحه‏ی تو به دست مادر بزرگ می‏رسه.اون هم به شکل یه سبد پر از میوه‏ خوشمزه...
دیدم رفته تو فکر!
_عزیزم داری به چی فکر می‏کنی؟
_دارم فکر می‏کنم چه سوره‏ای بخونم که اصلا غلط نداشته باشم..
_تو یه سوره بخون.خدا ازت قبول می کنه ها...
_اخه مامان جون!اگه غلط داشته باشم،میوه‏ی لک زده برای مادر بزرگ می‏برن.

با همدیگه برای مادر بزرگ خوانده‏ی عزیز یه فاتحه خوندیم...روحش شاد...


لیست کل یادداشت های این وبلاگ